تجارت یک بازی پرمخاطره است و نحوه برخورد ما با این بازی در «زبانی» که برای توصیف آن استفاده میکنیم، منعکس میشود. زبان تجاری پر از عبارات وام گرفته از ارتش و ورزش است. با این حال، برخلاف جنگ و ورزش، کسبوکار برد و باخت نیست. شرکتها میتوانند بدون نیاز به شکست دیگران موفق شوند. یا اگر بازی اشتباهی را انجام دهند، مهم نیست که چقدر خوب بازی کنند، قطعا شکست میخورند. رمز موفقیت کسبوکار در این است که مطمئن شوید بازی درستی را انجام میدهید. اما چگونه میفهمیم که این بازی مناسب است؟ اگر روش بازی ما اشتباهی باشد چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟ در این مقاله برای کمک به مدیران از «نظریه بازی» برای پاسخ به این سؤالات، استفاده کردهایم:
فهرست مطالب
Toggleتئوری بازی چیست؟
تئوری بازی یک زمینه نظری مطالعه در علوم اجتماعی است که از یک مدل ریاضی برای پیشبینی نتایج احتمالی یک سناریوی خاص استفاده میکند. این تئوری اغلب توسط افراد در علوم سیاسی، تجارت یا شرطبندی برای پیشبینی نتایج احتمالی استفاده میشود. تئوری بازی مجموعهای از موقعیتهای واقعی و استراتژیک را از طریق بازیهای متوالی شبیهسازی میکند تا پیشبینی کند که افراد یا سازمانها چگونه عمل خواهند کرد. در مواقع عدم قطعیت، نظریه بازی باید به عنوان یک ابزار استراتژیک مطرح شود، زیرا دیدگاههایی درباره نحوه عملکرد بازیکنان در شرایط مختلف و همچنین انواع دیگر اطلاعات ارزشمند برای تصمیمگیری را ارائه میدهد.
تئوری بازی شاخههای زیادی را در برمیگیرد؛ از استراتژیهای کمپین بازاریابی گرفته تا اتخاذ تصمیمهای جنگی، تاکتیکهای حراج فصلی و سبکهای رایگیری. در واقع نظریه بازی چارچوبی فرضی با مفاهیم مادی و واقعی را ارائه میدهد. به عنوان مثال، شرکتهای داروسازی به طور مداوم در مورد اینکه آیا یک محصول را فورا به بازار عرضه کنند و مزیت رقابتی نسبت به شرکتهای رقیب به دست آورند یا دوره آزمایش دارو را طولانیتر کنند، مواجه میشوند. از آنجایی که این تصمیم شامل متغیرهای متعددی میشود، نظریه بازی میتواند مبنای تصمیمگیری منطقی را فراهم میکند.
فوتبال، بسکتبال، شطرنج و غیره همگی موقعیتهای رقابتی هستند که در آن انتخابهایی که بهعنوان یک بازیکن انجام میدهید بر انتخابهایی که حریف شما انجام خواهد داد، تأثیر میگذارد. اگر ما از اصطلاح «بازی» به صورت آزاد استفاده کنیم، میتوانیم کسبوکار را به عنوان یک بازی در نظر بگیریم که در آن با دیگران برای جلب مشتری رقابت میکنید. از آنجایی که تجارت یک زمینه بسیار رقابتی است، نظریه بازی به عنوان ابزاری برای تجزیه و تحلیل هزینهها و منافع تصمیمات تجاری خاص، ارزش فوق العادهای دارد. آیا باید یک فروشگاه جدید در مرکز شهر بسازم؟ آیا باید روی یک محصول جدید سرمایهگذاری کنم؟ آیا باید قیمتها را پایین بیاورم؟ همه اینها «حرکات» رقابتی در بازی کسبوکار هستند که بر تجارت شما و رقبای شما تأثیر میگذارد. تئوری بازی درواقع تخمین ارزش انتخابهای مختلف برای شما و رقابت شماست.
عناصر اساسی تئوری بازی چیست؟
تئوری بازی چهار عنصر اساسی دارد که در ادامه هریک را توضیح میدهیم:
۱. نقص
هنگام استفاده از تئوری بازی، اغلب سناریوهایی پیش میآید که در آن هیچ تصمیم عالی و کاملی برای گرفتن وجود ندارد و ممکن است هر تصمیم هزینههای خاص خود را داشته باشد. با این وجود، افرادی که از این نظریه استفاده میکنند باید با استفاده از اطلاعاتی که در دسترس آنها است، تصمیم بگیرند. نمونهای از این سناریو زمانی است که دو یا چند نفر اطلاعات محدودی در مورد یک موقعیت دارند و باید بر اساس دانستههای خود تصمیم بگیرند.
۲. عقلانیت
معمولا افرادی که از نظریه بازی استفاده میکنند، تصمیمات منطقی میگیرند. عقلانیت یک رفتار انسانی است که توانایی ما را در تصمیمگیریهای منسجم و آگاهانه در نظر میگیرد. هنگام استفاده از این نظریه، معمولا میتوانید فرض کنید که همه طرفهای درگیر اعمال و اقدامهای خود را نه احساسی یا تصادفی، بلکه منطقی انتخاب میکنند.
۳. تعامل
تضاد بین تصمیمگیرندگان منطقی در نظریه بازی از طریق تعامل و ارتباط حل میشود. انتخابها و واکنشهای هر بازیکن بر نحوه عملکرد سایر بازیکنان تأثیر میگذارد. این عنصر تضمین میکند که بسته به قوانین تعامل، تعداد محدودی از راه حلهای ممکن برای یک مسئله اساسی، وجود دارد.
۴. نفع شخصی
در تئوری بازی، تعارض بین تصمیمگیرندگان منطقی نیز بر نفع شخصی متکی است. یعنی بازیکنان تلاش میکنند تا سود یا رضایت خود را بر اساس آنچه دارند و مزایایی که ممکن است با تعامل با دیگران به دست آورند یا از دست بدهند، به حداکثر برسانند. این عنصر به هر بازیکن اجازه میدهد تا آزادی انتخاب داشته باشد.
کاربردهای نظریه بازی چیست؟
در ادامه برخی از کاربردهای رایج این نظریه را بررسی کردهایم:
مدلسازی ریاضی: میتوانید از این نظریه برای مدلسازی ریاضی، موقعیتهایی استفاده کنید که در آن تصمیمگیرندگان بر اساس عدم قطعیت، نقص و عقلانیت رقابت میکنند. این به مدیران و کارآفرینان اجازه میدهد تا با استفاده از دانشی که دارند، پیامدهای احتمالی مسائل را پیشبینی کنند.
مدلسازی اقتصادی: این تئوری برای موقعیتهای اقتصادی نیز کاربرد دارد و امکان پیشبینی در مورد رفتار بازار با رفتار مصرفکننده را فراهم میکند. این مدل پایه و اساس بسیاری از دورههای مقدماتی اقتصاد است.
علوم اعصاب: علوم اعصاب مطالعه و کاربرد این نظریه را بیشتر کرده است. دانشمندان علوم اعصاب بررسی کردهاند که چگونه تکنیکهای آن میتواند شبکههای عصبی را در مغزهای زنده، مدل کند.
انواع نظریه بازی چیست؟
انواع مختلفی از تئوری بازی وجود دارد که در ادامه به سه نوع اصلی آن پرداختهایم:
۱. نظریه بازی مبتنی بر مدل
نظریه بازی مبتنی بر مدل معمولا برای مطالعه تعارض مبتنی بر نقص و عقلانیت استفاده میشود. در این مورد میتوانید با استفاده از ریاضیات و مشاهدات، مدلی از یک موقعیت ایجاد کنید. این مدل شواهدی را برای اینکه چرا نتایج خاصی در تعارض با هم رخ میدهد، ارائه میکند. از آنجایی که با این نوع تضادها در زندگی واقعی بسیار زیاد مواجه میشویم، این نوع تحلیل به ابزار مهمی برای پرداختن به موقعیتهای اقتصادی، مانند رفتار بازارهای رقابتی، تبدیل شده است.
۲. تئوری بازی مبتنی بر شبیهسازی
در این روش با استفاده از روشهای شبیهسازی کامپیوتری، یک نمایش ریاضی از یک موقعیت ایجاد میشود. در (Simulation game theory) SGT، می توانید تضاد بین چندین بازیکن و نتایج بالقوه را شبیهسازی کنید. نمونهای از این نوع تجزیه و تحلیل، بازی پوکر است که در آن نتایج احتمالی زیادی وجود دارد. SGT همچنین می تواند سناریوهای مختلف را مقایسه کند و به پیشبینی چگونگی واکنش جامعه (مشتریان) به موقعیتهای خاص کمک کند.
۳. نظریه بازی مبتنی بر کاردینالیتی
نظریه بازی مبتنی بر کاردینالیتی (CBGT) یکی دیگر از توسعههای تئوری بازی مبتنی بر مدل است که بر اساس تعداد بازیکنان و تعاملات بین حریفان، تعریف میشود. نظریهپردازان بازی معمولاً از این نوع تحلیل زمانی استفاده میکنند که بازیکنان یا تعاملات کمی در بین متغییرها وجود داشته باشد. نمونهای از این نوع تحلیل، پیشیبینی حل و فصل اختلافات سیاسی است.
نمونههای معروف تئوری بازی
در ادامه برای درک بهتر نظریه بازی، چند مثال معروف را بررسی کردهایم:
دوراهی زندانی
معضل زندانی موقعیتی است که در آن دو بازیکن که به عنوان زندانی درنظر گرفته میشوند، تصمیم میگیرند که اطلاعات یک جنایت را با یکدیگر به اشتراک بگذارند یا با پلیس. وقتی که پلیس از مظنونان بازجویی میکند، یک یا هر دو را به جرمی متهم میکند که ممکن است زندانیان مرتکب آن شده باشند یا نباشند. در یک سناریو، اگر فقط یک نفر به جرمی که مرتکب نشده اعتراف کند، افسران پلیس ممکن است هر دو را متهم کنند و به آنها حکم زندان طولانی بدهند. اگر هر دو زندانی اعتراف کنند، ممکن است به دلیل همکاری آنها، مجازات کاهش یابد.
نمونه معضل زندانی در تجارت را با این مثال میتوان توضیح داد: اگر یک کسبوکار قیمتگذاری خود را تغییر دهد تا مزیت رقابتی به دست آورد، کسبوکار دیگر نیز مجبور به تغییر خواهد شد و عملا حداکثر سود را برای هر دو شرکت کاهش میدهد. این نمونه یک بازی «غیرهمکارانه» در تجارت است. تئوری بازی میگوید اگر قیمت را کاهش دهید احتمالا همه با هم ضرر خواهیم کرد پس استراتژی بهینه این است که منافع شخصی خود را در لحظه کنار بگذارید تا در نهایت بازدهی بیشتری برای همه داشته باشد از جمله خودتان.
بازی شکار گوزن
بازی شکار گوزن که به عنوان یک نظریه توسط ژان ژاک روسو شروع شد، سناریویی است که در آن بازیکنانی که به عنوان شکارچی عمل میکنند، انتخابهای خود را بر اساس تصمیمگیری و تعامل منطقی انجام میدهند. این وضعیت شامل دو شکارچی است که به دنبال شکار یک گوزن در قلمرو مشترک هستند. اگر فقط یکی از شکارچیان یک گوزن را به دام بیندازد، ممکن است برای انتقال آن به خانه به کمک نیاز داشته باشد. اما هزینه دریافت این کمک تقسیم شکار با دیگر شکارچی خواهد بود. شکارچی باید همه احتمالات را درنظر بگیرد و به یک تصمیم برسد.
بازی دیکتاتور
بازی دیکتاتور شامل دو بازیکن است که مقداری پول نقد را تقسیم میکنند. بازیکن اول باید مقداری پول نقد را با بازیکن دوم تقسیم کند، اما بازیکن دوم نمیتواند بر تصمیم او تاثیر بگذارد. این موقعیت یک حالت عدم تقارن اطلاعاتی را ایجاد میکند که به یک طرف اطلاعاتی میدهد که دیگری ندارد. اگر بازیکن دوم تقسیم پیشنهادی بازیکن اول از پول نقد را بپذیرد، هر دو میتوانند بخشی از پول خود را حفظ کنند. با این حال، اگر آنها پیشنهاد را رد کنند، هر دو طرف چیزی دریافت نمیکنند.
نکته پایانی
بسیاری از کارشناسان این نظریه معتقدند شرکتها و موسساتی که فاقد دانش تئوری بازی هستند و در حال آمادهسازی برنامههای استراتژیک خود هستند، تصمیمات اشتباه سطح بالا را بر اساس کمبود اطلاعات اتخاذ میکنند و به نتایجی میرسند که به راحتی اصلاح نمیشوند.