احتمالا شما هم شنیدهاید که بیخبری، خوشخبری است. اما آیا مفهوم این اصطلاح رایج برای علم منابع انسانی هم صدق میکند؟ این اصطلاح در منابع انسانی این معنا را تداعی میکند که سازمان تمایلی به شنیدن نظرات کارمندان خود ندارد و نمیخواهد از مشارکت آنان در اداره سازمان استفاده کند. به پدیده نشنیدن صدای کارمندان، سکوت سازمانی گفته میشود.
فهرست مطالب
Toggleسکوت سازمانی (در انگلیسی Employee Silence یا Organizational Silence) به شرایطی اطلاق میشود که در آن اطلاعاتی که میتواند برای سازمان مفید باشد به مدیران انتقال نمییابد. این پدیده معمولاً به دلیل عدم ارتباط درست میان مدیران و سرپرست بخشها با کارکنان اتفاق میافتد. عدم انتقال اطلاعات توسط کارکنان، میتواند عمدی یا غیرعمدی باشد. سکوت سازمانی خود یک نوع انتخاب برای ارتباط است؛ ارتباطی که عدم تعلق کارکنان به سازمان و عدم رضایت کارکنان را نشان میدهد.
مسئولیت تصمیمگیری برای صحبت کردن یا سکوت در سازمان، در اغلب اوقات با کارکنان است. آنها تصمیم میگیرند که ایدهها، نظرات و دغدغههای خود را به زبان آورند یا از منطقه امن خود خارج نشده و سکوت پیشه کنند. در اغلب اوقات، به دلیل همین موضوع شرایط به وجود آمده تغییری نمیکنند و حتی کمکم به سمت بحرانی شدن نیز میروند. نکته مهم اینجاست که سکوت سازمانی تنها میان مدیریت و کارکنان رخ نداده و گاهی اوقات میان کارکنان عادی سازمان هم اتفاق میافتد.
وقتی مشکلی در سازمان اتفاق میافتد، کارکنان دو گزینه پیشروس خود میبینند، یا باید ساکت بمانند یا درباره آن مشکل با دیگر اعضای سازمان صحبت کنند. متاسفانه در این شرایط معمولاً انتخاب کارکنان سکوت است زیرا آنها باور دارند که در میان گذاشتن این اطلاعات تاثیر منفی برایشان به دنبال دارد و حتی گاهی موقعیت آنها را به خطر میاندازد.
کارکنان معمولاً در رابطه با همکاران خود نیز سکوت پیشه میکنند. این سکوت میتواند به خاطر عدم توافق میان آنها، ضعفهای موجود در فرآیندهای کاری، رفتارهای غیرقانونی و خطرناک آنها یا حتی دلایل شخصی باشد. در هر صورت، سکوت سازمانی مدیریت را از دریافت اطلاعات بسیار مهمی که میتواند به شناخت مشکلات و بهبود شرایط سازمان بیانجامد، محروم میکند.
دلایل سکوت سازمانی چیست یا چرا کارمندان سکوت میکنند؟
برخی از مهمترین دلایل وجود پدیده سکوت سازمانی در یک مجموعه عبارتند از:
- ممکن است کارکنان سازمان با مدیر خود احساس راحتی نداشته باشند.
- در برخی موارد هم کارکنان از نتایج صحبتهای خود هراس دارند.
- بعضاً کارکنان نسبت به موضوعی که قصد مطرح کردن آن را دارند، حس مثبتی ندارند.
- در برخی مواقع، کارکنان نسبت به فردی که مسئول آن بخش است، احساس خوبی ندارند.
- ممکن است احساس کنند اگر با همکاران خود درباره آن موضوع صحبت کنند، همکاران ساکت نمانده و موضوع را علنی میکنند.
سکوت سازمانی چه پیامدهایی به دنبال دارد؟
سکوت سازمانی پیامدهای خاصی هم برای سازمان و هم برای کارکنان درون سازمان دارد:
پیامدهای سازمانی
سکوت سازمانی به شدت برای سازمانها خسارتبار است. در اغلب موارد این عارضه باعث میشود سطح نارضایتی در میان کارمندان افزایش یابد و به رفتار ناشایست و در نهایت خروج از سازمان بیانجامد. یادمان باشد که ارتباط کلید موفقیت هر سازمان است. اگر سکوت سازمانی اتفاق بیافتد، به سازمان آسیب میرسد و در نتیجه، آسیبهای آن کارکرد کلی سازمان را دچار مشکل میکند. سکوت سازمانی نوآوری و خلاقیت را از پروژهها گرفته و خروجیهای سازمان را دچار مشکل میکند. عدم وجود ارتباطات مناسب، روحیه سازمان را به کمترین میزان خود میرساند.
علاوه بر آن اعضای سازمان، روز به روز نسبت به کار خود و سازمان بیتفاوتتر میشوند و این بیتفاوتی نسبت به شغل، به کاهش کیفیت کار آنها میانجامد. کاهش کیفیت کار، ضررهای مالی جبرانناپذیری را به سازمان تحمیل میکند. مدیران هم با دیدن این ضررهای مالی تصمیم به بازیابی سازمان میکنند. اما معمولاً این تصمیمِ مدیران، بدون در نظر گرفتن عامل این رخدادها (یعنی سکوت سازمانی) است. در این شرایط است که کارمندان باز هم از این مشکل آگاه هستند اما مانند قبل آن را به زبان نمیآورند و این چرخه دوباره ادامه پیدا میکند.
پیامدهای آن بر کارکنان
کارکنان سازمان مانند چرخدندههای یک ماشین هستند. بنابراین وقتی کارکنان به دلیل سکوت سازمانی نسبت به مجموعه بیتفاوت میشوند، این چرخدندهها و به تبع آن، این ماشین به خوبی کار نمیکند. بیتفاوتی کارکنان در نهایت، به افسردگی و مشکلات عدیده سلامتی میانجامد. این مشکلات گاهی اوقات تا حدی پیش میرود که کارکنان برای دوری از آنها به مصرف دارو، مواد مخدر و مشروبات الکلی رو میآورند که کار را برای آنها بدتر میکند.
مشکلات روحی و روانی از دیگر مشکلاتی است که به واسطه سکوت سازمانی برای کارکنان به وجود میآید. استرس و احساس گناه از مهمترین این مشکلات هستند. کارکنان در این شرایط امکان تغییر در سازمان را سخت دیده و احساس میکنند سکوتشان به سازمان آسیب میرساند. اما واقعیت این است که سکوت سازمانی، هم به سازمان و هم به کارکنان آسیب جدی وارد میکند.
برای پیشگیری از پدیده سکوت سازمانی چه کارهایی باید انجام داد؟
از آنجایی که آثار سکوت سازمانی میتواند برای کارکنان، سازمان و کارکرد آن ضررهای هنگفتی به بار آورد، سازمانها باید سعی در به حداقل رساندن این مشکل داشته باشند.
یک راه برای جلوگیری از سکوت سازمانی ایجاد فرآیندهای کاری مشخص است. راه دیگر تربیت کارکنانی است که به سازمان متعهد هستند؛ تربیت چنین کارکنانی تنها با ایجاد سازمانی با انصاف و متعهد نسبت به کارکنان امکان خواهد داشت. وقتی که سازمان به کارکنان خود متعهد است، کارکنان هم در ازای آنT نسبت به سازمان متعهد میشوند و این رویکرد سکوت سازمانی را به حداقل میرساند.
اما برای جلوگیری از پدیده سکوت سازمانی باید چه کار کنیم؟
- ایجاد محیطی که در آن صدای کارکنان شنیده شود
- ایجاد اعتماد و امنیت روانی
- تشویق فعالیت گروهی و همافزایی
- پرورش محیطی که در آن ارتباط سالم ستایش شود
- تشویق ارائه بازخورد به شیوه درست
مشارکت و تعلق کارکنان سازمانها علاوه بر اینکه مشکل سکوت سازمانی را حل کرده، بسیاری دیگر از چالشها و مشکلات بزرگ هر سازمان را کاملاً مرتفع میکند. اما ایجاد چنین شرایطی در سازمانها، به خصوص سازمانهای بزرگ، بسیار دشوار خواهد بود.
شما چطور مشکل سکوت سازمانی را در سازمان خود مدیریت میکنید؟ خوشحال میشویم نظرات و تجربیات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
با سلام واحترام
من پرستار شرکتی در مرکزبهداشت بندرعباس هستم ومتاسفانه رئیس شرکت از هر تخلفی برای کم دادن حقوق به پرسنل نشده که استفاده نکنه من پرستار بدون فرزند حقوق۱۴۰۰برام لحاظ شده داره ۳۵ ساعته حقوق میده وخالص دریافتی من ۱۴۰۰هستش ومتاسفانه همه به علت ترس ومهم تراز همه اینکه نرسیدن صدا وبی عدالتی ها همه بعداز هرچه دست وپا زدن مجبور به سکوتی شدیم که داریم غرق میشیم و خیلی ها از این فشار مجبور به ترک کار شدند از بس از طرف رئیس شرکت به اخراج تهدید شدند داره چه اتفاقاتی سرمون میاد معلوم نیست
سکوت سازمانی عاملش بی لیاقتی مدیران، رفتار ناشایست با کارکنان و اتخاذ تصمیمات نادرست مدیران نالایق کشور و مدیران ضعیفی که بجای افزایش سطح توانمندی خود با سیاست تفرقه بیانداز وحکومت کن حوزه مسولیتی خود را اداره میکنند و این عین حماقت است. علاوه بر صدمه زدن بر سازمان به حیثیت خود مدیر نیز آسیب خواهند زد
البته سکوت کارمند تنها وآخرین راهکاری است که برای او در آن برهه از زمان باقی مانده است.
سازمان زاینده سکوت سازمانی است.اگر سازمان در برابر کارکنان متعهد نباشد متقابلا کارکنان نیز این تعهد را بازتولید نخواهند کرد . در نتیجه فرد شاغل با سعی و تلاش و گفتگو با مدیران بالادستی ها تمام تلاشش را بکار می بندد تا از حقوق قانونی و به حق خود دفاع کند و با مسئولیت تمام انجام وظیفه کند ،در صورت نیافتن منبع پاسخگو از تنها ابزارش که بی تفاوتی و عدم تعهد متقابل هست استفاده می کند و این فرایند مدام باز تولید میشود بنابراین نظام اداری دارای محیط مسموم و کارکنان داری رخوت و انزجار شغلی می شوند. عامل مهمی که این فرایند بیمار را تشدید میکند نقش کارکنانی هست که بدون تخصص و مهارت و اخلاق کارمندی در راستای کسب رضایت پوشالی مدیران نا کار آمد برای ارتقا شغلی خود از روابط به جای ضوابط بهره برداری می کنند و به این ترتیب موجب فراموش شدن فردی میشوند که دار سکوت سازمانی شده است .