آیا به تازگی ترفیع شغلی گرفتهاید و سرپرست یک تیم شدهاید؟ آیا به تازگی مسئولیت یک پروژۀ مهم به شما واگذار شده است؟
فهرست مطالب
Toggleآیا با توجه به موارد بالا و پیشرفته شغلیتان، چندان از احساس رضایت شغلی ندارید و در عین حال تصور میکنید که شایستگی چنین مسئولیتها و موفقیتهایی را ندارید؟ آیا با خودتان فکر میکنید که پیشرفت شغلی شما نه به دلیل تواناییها و مهارتهایتان، بلکه به خاطر خوش شانسی اتفاق افتاده است؟
اگر چنین تصوراتی دارید، باید بگوییم که شما هم از آثار فلجکنندۀ «سندرم ایمپاستر (Imposter Syndrome)» رنج میبرید. سندرم ایمپاستر در بیشتر ما انسانها اتفاق میافتد، بدون آن که حتی خودمان از آن مطلع باشیم.
سندرم ایمپاستر دقیقاً چه چیزی است و چطور ما را درگیر خود میکند؟
همه ما گاهی اوقات احساس میکنیم که لایق موفقیتهایی که به دست آوردهایم نیستیم و این موفقیتها، همه ناشی از تقلب بوده یا از روی شانس اتفاق افتاده است. بر اساس تعریف ویکیپدیا:
سندرم ایمپاستر یک پدیده روانی است که در آن افراد نمیتوانند موفقیتهایشان را بپذیرند. بر خلاف آنچه شواهد بیرونی نشان میدهد که فرد با رقابت و تلاش به موفقیت رسیده، خود فرد تصور میکند که لیاقت موفقیت را ندارد و کلاهبردار است.
در واقع، سندرم ایمپاستر باعث میشود خود را قانع کنید که این موفقیتها براساس شانس، زمانِ اجرا یا دیگر فاکتورهای خارج از اختیارتان دست آمده است؛ و واقعیت اینکه مسئولیتپذیری و تلاش ما بوده که چنین نتایجی را به ثمر نشانده است را انکار کنید. سندرم ایمپاستر باعث میشود که راجع به شایستگیها و تواناییهای خود دچار تردید شوید، استعدادهای خود را باور نکنید و به پاداش تلاشهای خود باور نداشته باشید.
نکتهای که بسیار جالب توجه است این است که هرچه بیشتر در شغل خود پیشرفت میکنید، سندرم ایمپاستر هم بیش از قبل نمایان میشود. شاید تصور کنید ترفیع شغلی شما به دلیل شایستگی و لیاقت شما نبوده باشد و تنها به خاطر خوش شانسیتان اتفاق افتاده باشد. شاید احساس کنید، تنها به دلیل اینکه نوبت شما بوده مسئولیت مدیریت یک پروژۀ مهم به شما داده شده و تجربۀ شما در این موضوع دخیل نبوده است.
میتوان گفت اگر به این سندرم دچار باشید شانس اینکه برای همیشه از شر آن خلاص شوید، تقریباً وجود ندارد. با این حال، روشها و راهکارهایی برای مقابله و کنترل سندرم ایمپاستر وجود دارد که در ادامه آنها را با یکدیگر مرور خواهیم کرد.
موضوعی که باعث کاهش اعتماد به نفستان میشود را کشف کنید
آیا عامل کاهش اعتماد به نفس شما، شغل جدیدتان است یا جلسه مهمی که به آن دعوت شدهاید؟ یا پروژه بزرگی که مدیریتش بر عهده شما گذاشته شده است؟ چه چیزی است که باعث شده که به تواناییهای خود شک کنید؟
در بیشتر مواقع چیزی شبیه به سناریوی پیشرو در ذهن اتفاق میافتد:
من شایستگی مدیریت چنین پروژه بزرگی را ندارم زیرا آقای X از من با تجربهتر است؛ یا مدت طولانی نیست که در این شرکت کار میکنم؛ یا آخرین پروژهام را با شانس به موفقیت رساندم.
مشکل دقیقاً از همین برداشتی است که از خود دارید و سندرم ایمپاستر همینجا خود را نشان میدهد. اگر در این مقطع نتوانید عامل را تشخیص دهید، باید در مراحل بعدی این مشکل را حل کنید.
با یک دوست درباره این موضوع مشورت کنید
با یکی از دوستان خود درباره عامل تخریبکننده اعتماد به نفس خود صحبت کنید. اگر مشکل شما، مشکلی شغلی است سعی کنید به همکاران خود اعتماد نکنید.
سعی کنید کسی را که در محیط کار با شما همراه نیست انتخاب کنید، در این شرایط تنها چنین فردی میتواند احساسات غیرمنطقی شما را درک کرده و نقاط قوتتان را به شما یادآوری کند. در این صورت است که میتوانید خود را از بند سندرم ایمپاستر رها کنید.
دستاوردها و پیشرفتهای خود را مدام در ذهنتان مرور کنید
اگر برای خود دفترچه یادداشتی ندارید که دستاوردها و نقاط قوت خود را در آن ثبت کنید، سعی کنید آنها را در ذهن خود برشمارید. به تمام دستاوردهای خود نگاهی دقیق بیندازید و تلاش و پشتکار خود را عاملی برای رسیدن به جایی که هستید بدانید.
به خود بقبولانید که موقعیتی که الان دارید ناشی از کار خودتان است. جایگاه خودتان را، خود به دست آوردهاید و دستاوردهایتان گواهی بر این موضوع است. اگر چنین رویکردی را مدام در ذهن خود داشته باشید، سندرم ایمپاستر شما فروکش خواهد کرد.
به خاطر داشته باشید که افرادی شایسته به شما مسئولیت دادهاند
تصور نکنید که روسای خود را فریب دادهاید. رئیس یا فرد استخدامکنندهای که شاید فکر کنید که نقاط ضعف موجود در رزومه شما را ندیده است، احمق نیست.
چنین تفکری خود باعث سندرم ایمپاستر میشود. بنابراین سعی کنید هیچ وقت به ضریب هوشی این افراد به دلیل استخدام، ترفیع شغلی یا پیشنهاد فرصت شغلی به شما شک نکنید. این افراد شما را بسته به تجربه و شایستگیهایی که دارید انتخاب کردهاند، پس شما استحقاق آن را داشتهاید.
طرز صحبت کردن خود را موشکافانه بررسی کنید
آیا از عبارت «احساس میکنم» بیش از حد استفاده میکنید؟ عبارت «فکر میکنم» چطور؟ آیا وقتی میخواهید ایدههای خود را مطرح کنید از عبارت «شاید فقط نظر من این باشه» استفاده میکنید؟ باید به شما بگوییم لازم است شکهای خود را دور بریزید!
زبان خود را با اعتماد به نفس بیشتر، اصطلاحات محکمتر به روز کرده و حداقل خودتان بر اظهارات خودتان باور داشته باشید. به جای اینکه بگویید «سوال دارم اما نمیدونم درست باشه» از جملۀ «من یه سوال دارم و مطمئنم که فقط سوال من نیست» استفاده کنید.
با استفاده از جملات تاکیدی بیشتر، قدرت خود را بیشتر کنید. دقت در انتخاب زبان میتواند با از بین بردن شک و عدم اطمینان در شما، راهکار مناسبی برای مقابله با سندرم ایمپاستر باشد.
سندرم ایمپاستر خود را به فال نیک بگیرید
در نظر داشته باشید بازیگران مشهور، هنرمندان و بهترین مدیران، یا هر فرد موفقی که میشناسید به احتمال بسیار زیاد با این سندرم سر و کار دارد. اگر احساس میکنید که با تقلب و به خاطر هوش پایین دیگران به جایی رسیدهاید، باید بگوییم که مطمئن باشید مسیری که در آن هستید کاملاً درست است. همین که به خودتان شک کردهاید نشاندهنده این است که میتوانید بار دیگر تواناییهای خود را ثابت کردید.
بنابراین به مسیر خود ادامه داده و شعار خود را بلندتر سر دهید. شما قدرتمند هستید، پس منکر این قدرت نباشید. امروز وقت آن فرا رسیده تا فرصت را غنیمت شمرده و تواناییهای خود را باور کنید.
آیا ویژگیهای شما هم با سندرم ایمپاستر هماهنگی دارد؟ آیا تجربیاتی مشابه درباره سندرم ایمپاستر داشتهاید؟ آنها را با ما در میان بگذارید.منبع: themuse
سلام من شغلی ندارم وبیکارم وتمام تلاشهام درمشاغل گوناگون (بیش از ۵۰ فرصت شغلی)به ناکامی و بدباوری من نسبت به خودم و ترس وانفعال منجرشده واعتمادبه نفسم خیلی کمشده ایابی اعتمادی من ب خودم سندرم ایمپاسترمحسوب میشه.؟عنوان این سندرم تقلب رو در تفسیرساعت اینه ای چندباردیدم..اگه ممکنه راهنماییم کنین سپاسگزارم..
باسلام واحترام
من مدتی هست دچار این سندروم شدم واقعا من رو دچار افسردگی کرده من هر لحظه فکر میکنم در زندگی کم تلاش کردم و باید بیشتر تلاش میکردم چرا کسانی که از من سن کمتری دارند به موارد بیشتری مسلط هستند اگه ممکنه منو راهنمایی کنید چون حال درونی من واقعا بد هست و احساس پوچی دارم.
وقتی این مقاله رو خوندم فهمیدم که به شدت دچار این بیماری هستم درحالی که اسمش رو نمیدونستم ! از شدت ناراحتی خیلی گریه کردم …..
میترسم از روز ی که از شدت این افکار دست به خودکشی بزنم …….
اولین قدم اینکه قبول کنیم یه مشکلی داریم.
خوشبختانه شما الان متوجه مشکل خودتون شدید، در این مرحله باید شرایط رو بررسی کنید و سعی کنید تا مشکل خودتون رو حل کنید.
میتونید از مشاوران و افراد متخصص در این زمینه کمک بگیرید.
موفق باشید.
منم با خوندن این متن فهمیدم دچار این بیماری ام
خیلی اعتماد به نفسم پایینه فکر میکنم اصلا در زندگیم تلاش نمیکنم و خیلی عقب موندم اگه ممکنه راهنماییم کنید لطفا
بد هم نیست، احساس میکنم علمم کمه ، احساس میکنم باید پیشرفت کنم و بیشتر تلاش میکنم . البته بدیهایی هم داره