از گذشته تا به امروز نگاه به تغییر بسیار مثبت بوده و دیدگاه بر این بوده که هرچه هم تغییر بزرگتر باشد، نباید از آن ترسید، تا اینکه امروز با پدیدهای مواجه شدهایم به نام سندرم تغییر مکرر یا Repetitive Change Syndrome.
فهرست مطالب
Toggleامروزه یک نصیحت را مدام از مدیران سازمانهای بزرگ میشنویم؛ این نصیحت مشترک که هم در کتابها و مقالات و هم در دورههای آموزشی چه حضوری و چه آنلاین میشنویم و میبینیم چیست؟ و بر چه چیزی تمرکز دارد؟
همه این مدیران بر اهمیت تغییر و ضرورت تغییر هرچه بیشتر و روزافزون در محیط کار تاکید کردهاند. اما تنها اختلاف نظر و وجه افتراق میان نصایح این مدیران نحوه ایجاد این تغییرات است.
شعار این تغییرات «تخریب خلاقانه» است که توجیه آن «تغییر کن یا نابود شو» است. منطق ماورای این مفهوم نیز «غلبه بر مقاومت انسان بر حس مقاومت درونی بر تغییرات» است. باور بیشتر مدیران بر این است که اگر رنج نکشیم، تغییری بزرگ به وجود نمیآید. مهمترین دلیل برای اعمال این تغییرات مداوم، ساخت آیندهای فوقالعاده و پیشتازی از رقبا است.
جدایی شرکای سازمانی و متحد شدن آنها با سازمانهای دیگر، تخریب و نوسازی محل کار یا تغییر آن، تعدیل نیروی کار برای استخدام مجدد و تلاش برای ساختن تیم جدید برخی از دلایل تغییرات مکرر در محیط کار هستند.
هرچند، گاهی اوقات این نوع تغییرات به نفع سازمان بوده و لازم است، اما مشکل زمانی سر باز میکند که میزان این تغییرات بیش از اندازه، دردناک و تخریبگر ثبات در محیط کار شود. در این زمان میتوان گفت سندرم تغییر مکرر بروز کرده است.
وقتی سازمانها به سندرم تغییر مکرر دچار میشوند، بیش از توان معقول کارکنان خود در پذیرش تغییر، اقدام به بمباران تغییرات میکنند و در نهایت، تقریباً هیچ یک از این تغییرات به ثمر نخواهد نشست و یا به صورت ناقص اجرا خواهند شد.
فرسایش کارکنان از اصلیترین پیامدهای سندرم تغییر مکرر خواهد بود. شرکتهایی که از این سندرم رنج میبرند، بیش از حد روی تغییرات داخلی تمرکز میکنند و از نیازهای مشتریان خود غافل میشوند.
برخی نشانههای سندرم تغییر مکرر در ۲۰ سال اخیر
- همواره دیده شده که تخریب بیش از حد بوده و ساخت و ساز به اندازه کافی نبوده است
- بعضی از سازمانها تغییر میکنند اما باز هم به سوی نابودی میروند
- گاهی اوقات این تغییرات منفی بوده و نهایتاً به سمت نابودی سازمان پیش میرود
- هرچه میزان تغییر بیشتر باشد، این تغییرات کندتر، پرهزینهتر، طاقتفرساتر خواهند بود
- هرچه تغییرات طاقتفرساتر باشند، تغییر کمتری اتفاق میافتد
- کارمندانی که در محیطی با سندرم تغییر مکرر قرار دارند، دچار فرسایش روحی میشوند
یادمان باید بروز سندرم تغییر مکرر اثرات جبرانناپذیری بر سازمانها میگذارد.
مهمترین علائم سندرم تغییر مکرر در محیط کار چیست؟
در ادامه مهمترین نشانهها و علائم سندرم تغییر مکرر را بررسی خواهیم کرد.
پیشقدمی بیش از حد (این عارضه گریبانگیر بسیاری از سازمانها میشود)
تصور کنید اولین روز شغلی شماست، اما شما متوجه میشوید که بسیاری از مسئولیتهایی که باید در جایگاه شغلی شما انجام گیرد، پیش از این آغاز شده است و در طول زمان هم خواهید دید که همکاران شما مسئولیت بخشهای دیگری از محدوده شغلی شما را نیز بر عهده گرفتهاند و در واقع، شما بخش بسیار کمی از نقش خود را ایفاء خواهید کرد.
سازمان اهداف مورد نظر خود را مدام تغییر میدهد و این موضوع از تحمل افراد خارج است. تغییر اهداف آغاز میشود، اما هرگز به سرانجام نمیرسد.
در حال حاضر اولویتهای کاری بسیاری در دستور کار افراد در سازمان وجود دارد و کارمندان هم بیش از اندازه کار برای انجام دادن دارند، در این شرایط اضافه شدن اولویتهای دیگر به سازمان باعث میشود عملکردهای عادی سازمان و همینطور خدمات ارائه شده به مشتریان دچار کمبود شود.
بحرانهایی که با تغییر ارتباط مستقیم یا غیرمستقیم دارند
در این مواقع مشکل از جائی نشات میگیرد که افراد نمیدانند که چه کسی قرار است مسئول اقدام برای کدام تغییر خاص باشد. تغییرات بسیار باعث نگرانی و درگیری در سازمان شده است.
کارکنان و مشتریان نمیدانند برای پیشبرد کارها از چه روندهایی بهره ببرند؛ آنها حتی نمیدانند چه کسی مسئول به انجام رساندن کار برای آنهاست. در این مواقع، هرچه سرعت تغییر بیشتر باشد، سرعت ایجاد بحران نیز بیشتر خواهد بود و زمان بسیار بیشتری لازم است تا این بحران حل شود.
بدبینی کارکنان و فروپاشی ذهنی آنان
تغییرات بسیار در نهایت به بدبینی کارکنان خواهد انجامید. در این شرایط، تغییرات تا مرزی پیش میرود که دیگر کارکنان توان تحمل آن را ندارند و سیر تغییرات آنقدر سریع خواهد بود که میتوان آن را به نوعی طنز تلخ تشبیه کرد.
مهمترین آثار سندرم تغییر مکرر
- ظرفیت سازمان برای اعمال تغییرات بعدی را بسیار محدود میکند.
- هر تغییر جدیدی که اضافه میشود، باعث کند یا حتی ناپدید شدن اولویتهای قبلی میشود.
- اولویتهای تغییر قبلی تکمیل نمیشوند و در نهایت نیز فراموش میشوند.
- افراد دیگر مشارکت و تلاش در جهت پیشبرد کسب و کار از خود نشان نمیدهند و تنها به انجام کار خود بسنده میکنند.
- ممکن است افراد صرفاً اولویتهای ذهنی خود را اجرا کنند و امیدوار باشند توجه کادر مدیریتی به سمت آنها جلب شود.
- تمرکز بر اعمال تغییرات جدید باعث میشود فرصت برای انجام امور روزانه و عادی از بین برود و کسب و کار دچار مشکلاتی عدیده شود.
- نیازها و انتظارات مشتریان هم کمکم به فراموشی سپرده شده و به کنار میروند.
دلیل متداول بودن سندرم تغییر مکرر چیست؟
در اغلب اوقات مدیران از آثار تغییر مداوم در سازمان آگاه نیستند، به همین علت هم در گرداب سندرم تغییر مکرر گرفتار میشوند.
همیشه هم اعمال تغییرات انقلابی و اجرای تخریب خلاقانه بد نخواهد بود، گاهی اوقات سندرم تغییر مکرر علیرغم تغییرات بزرگ، مداوم و انقلابی اتفاق نخواهد افتاد. برای مثال میتوان به تغییرات بزرگ شرکت IBM اشاره کرد که با بالاترین میزان موفقیت اجرایی شدند. اما این اتفاق معمولاً در بیشتر سازمانها رخ نخواهد داد و تغییرات کند، هزینهبر و طاقتفرسا خواهند بود.
برای جلوگیری از بروز سندرم تغییر مکرر، مدیران اجرایی باید مدام سازمان خود را برای یافتن علائم آن مورد نظارت قرار دهند تا درگیر چنین عارضهای نشوند. آیا شما تجربیات مشابهای تا به امروز داشتهاید؟ تجربیات خود را با ما به اشتراک بگذارید.